بسم الله الرّحمن الرّحیم
در حیرتم که چه نویسم؟ روی سخنم با کیست با خفته است یا با بیدار؟ اگر با خفته است؛ خفته را خفته کی کند بیدار. و اگر با بیدار است؛ بیدار در کار خود بیدار است.
... معرفت نفس، طریق معرفت رب است که از سیّد انبیاء و هم از سیّد اوصیاء صلوات الله علیهما مأثور است: مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ (شرح نهج البلاغه،ج20)/؛ هر کس در خویشتن بیندیشد و در خلقت خود تفکّر و تأمّل کند دریابد که این شخص متحیّر العقول، واجب بالغیر است.
بلکه خود و جمیع سلسله ی موجودات را محتاج به حقیقتی بیند که طرف و سر سلسله ی همه است، و جز او همه ربط محض به اویند. و چون معلول هر چه دارد پرتوی از علّت است، تمام اشیاء را مرائی جمال حق بیند. و چون معلول به علّتش قائم است علّت با معلول معیّت دارد، نه معیّت مادّی و اقتران صوری، بلکه معیّت قیّومی که اضافه ی اشراقی علّت به ماسواها است. و چون در سلسله ی موجودات اوّل علبت است و با همه و در همه اوّل اوست؛ پس اوّل علّت دیده می شود سپس معلول. ...
...حالا که عقل به فطرت طالب آن مقام است، ناچار از موانع باید برحذر باشد، و اگر رهزنی سدّ راه شد لابد باید با او بجنگد تا به مقصود رسد، بلکه بی رهزن نخواهد بود و نتواند بود. ...
در ترجیع بندی گفته ام:
زنگ دل را زدای تا یارت
بدهد در حریم خود بارت
به خدای علیم بی همتا
حاجبی نیست غیر زنگارت
خواهش گونه گون نفسانی
کرد در دام خود گرفتارت
شد خدا بینیت ز خودبینی
رفت دینداریت به دینارت
وای بر تو اگر که می خواهی
گرم داری به خویش بازارت
سر تسلیم بایدت بودن
گر بزارت کشند بر دارت
اندرین یک دو روزه ی دنیا
نرسانی به خلق آزارت
تو بهشت و جهنّم خویشی
تا چه خواهد که بود اسرارت
گرچه بسیار تو بود اندک
ز اندکت می دهند بسیارت (دیوان نگارنده،ص 233)
ای بنده ی خدای به خود آی و در حضور و مراقبت می کوش که:
در خلوتی ز پیرم کافزوده باد نورش
خوش نکته ای شنیدم در وجد و در سرورش
گفتا حضور دلبر مفتاح مشکلاتست
خرّم دلی که باشد پیوسته در حضورش (هاتف)
ندانم کدام ذرّه ی بی مقدار در خواب غفلت است تا بنی آدم غافل باشد، اگرچه هیچ ذرّه ای بی مقدار نیست که:
دل هر ذرّه را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی (هاتف)
«یَا أیُّهَا الإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الکَرِیم. اَلَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّئکَ فَعَدَلَک. فِی أیِّ صُورَهٍ مَا شَاءَ رَکَّبَک»(سوره ی انفطار،آیات7-9).
قرآن کریم صورت حقیقیّه ی انسان کامل است و صراط مستقیم که «یَهدِی إِلَی الرُّشد»(سوره ی جن،آیه ی 3)/ «یَهدِی لِلَّتِی هِیَ أقوَم»(سوره ی إسراء،آیه ی 10)
ره رها کرده ای از آنی گم
عزّ ندانسته ای از آنی خوار
جز به دست و دل محمّد نیست
حلّ و عقد خزینه ی اسرار (سنایی)
بیدار باش و از تن آسایی برکنار باش که:
ناز پرورده تنعّم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه ی رندان بلا کش باشد (حافظ)
کام حیوانی را به بی زبان ها گذار، تو که مشمول «الَّرحمَن. عَلَّمَ القُرآن. خَلَقَ الإِنسَان. عَلَّمَهُ البَیَان» هستی، اهل بیان باش. خاموش باش تا گویا شوی.
چشم ببند تا بینا شوی. رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: غُضُّوا أبصَارَکُم تَرَونَ (تَرَوا-ظ) العَجَائِبَ (مستدرک،ج14،ص269).
آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد (نخوشد-خ) آبت از بالا و پست
به خویشتن خطاب می کنم: ای همبازی اطفال، ای سرگرم به قیل و قال، ای اسیر اصطبل و علف، ای دور از سعادت و شرف، ای محبوس در لظای هوی، ای محروم از جنّت لقاء عمر به بی حاصلی و بوالهوسی گذشت چه شود گر به خود آئی و به بینی چه کسی. «بَل تُؤثِرُونَ الحَیَوه الدُّنیَا. وَ الآخِرَهُ خَیرٌ وَ أبقَی»(سوره ی اعلی،آیات 17و 18).
«کَلاَّ بَل تُحِبُّونَ العَاجِلَه. وَ تَذَرُونَ الآخِرَه»(سوره ی قیامه،آیات21و22).
ندانم چه کسی به در خانه ی دوست رفت و نا امید برگشت؟!
یک صبح به اخلاص بیا بر در ما
گر کام تو برنیامد آن گه گله کن (خواجه ابوسعید ابوالخیر)
چه کسی سوز دلش به التهاب آمد و برد الیقین التهابش را فرو ننشاند؟
ای که عاشق نئی حرامت باد
زندگانی که می دهی بر باد
در به روی همه باز است دربان ندارد، تعیین وقت لازم نیست، هیچ عنوان و رسم نخواهد جز این که:
در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس
بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است
کمال اصفهانی چه خوش گفته است:
بر ضیافت خانه ی فیض نوالت منع نیست
در گشاده است و صلا در داده خوان انداخته
...
سخنی چند در آداب سائر إلی الله بیاوریم که پا در کفش بزرگان کنیم و تشبّه به آنان که مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ فَهُوَ مِنکُم (بحارالأنوار،ج11،ص174)/آرزو بر جوانان عیب نیست.
1- قرآن که صورت کتبیّه ی انسان کامل-أعنی حقیقت محمّدیّه- است، به اندازه ای که از آن بهره برده ای به حقیقت خاتم صلّی الله علیه و اله و سلّم تقرّب یافته ای إقرَأ وَارقه.
رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: إِنَّ هَذَا القُرآنَ مَأدُبَهٌ مَا استَطَعتُم وَ إِنَّ أصفَرَ البُیُوتِ لَجشوفٌ (لَبَیتٌ-خ) أصفًرً مِن کِتَابِ اللهِ تَعَالَی. پس ای اخوان صفاء و خلاّن وفاء به مأدبه ای آیید که «فِیهَا مَا تَشتَهِیهِ الأنفُس وَ تَلَذُّ الأعیُن»(سوره ی زخرف،آیه ی 72).
2- ای عباد الرّحمن آخِر سوره ی فرقان از «عِبَادُ الرَّحمَن الَّذِینَ یَمشُونَ عَلَی الأرضِ» تا آخِر سوره، هر یک دستورالعمل کاملی است.
3- در باب سیزدهم و باب بیستم ارشاد القلوب دیلمی آمده است که: قَالَ النَّبِی صلّی الله علیه و آله و سلّم یَقُولُ الله تَعَالی: مَن أحدَثَ وَ لَم یَتَوَضَّأ فَقَد جَفَانِی، وَ مَن أحدَثَ وَ تَوَضَّأ وَ لَم یُصَلَّ رَکعَتَین فَقَد جَفَانِی، وَ مَن صَلَّی رَکعَتَین وَ لَم یَدعُنِی فَقَد جَفَانِی، وَ مَن أحدَثَ وَ تَوَضَّأ وَ صَلَّی رَکعَتَین وَ دعَانِی فَلَم اُجِبهُ فِی مَا یسأل مِن أمرِ دِینِهِ وَ دُنیَاهُ فَقَد جَفَوتُهُ وَ لَستُ بِرَبٍّ جَافٍ.
حالا که در این عمل سهل رخیص چنین نتیجه ی عظیم نفیس است، خوشا حال آن که از علوّ همّت خود بعد از ادای این دستور از حق تعالی مطلبی بخواهد که آن را زوال و نفاد نباشد، أعنی حلاوت ذکر و لذّت بقاء و شرف حضور بخواهد، و زبان حالش این باشد که:
ما از تو نداریم به غیر از تو تمنّا
حلوا به کسی ده که محبّت نچشیده است
4- «وَ کُلُوا وَ اشرَبُوا وَ لاَ تُسرِفُوا إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ المُسرِفیِن»(سوره ی اعراف،آیه ی 32)/ فضول طعام مُمیت قلب است و مفضی به سرکشی نفس و طغیان او است، و از اجلّ خصال مؤمن جوع است.
نه چندان بخور کز دهانت برآید
نه چندان که از ضعف جانت برآید
5- همان طور که فضول طعام مُمیت قلب است، فضول کلام نیز از قلب قاسی برخیزد. از رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت است که: لاَ تُکثِرُوا الکَلاَم بِغَیرِ ذِکرِ اللهِ فَإنَّ کَثرَه الکَلاَم بِغَیرِ ذِکرِ اللهِ قَسُوالقَلب، إن أبعَدَ النَّاس مِنَ اللهِ القَلب القَاسِی.
6- محاسبت نفس که امام کاظم علیه السّلام فرمود: لَیسَ مِنَّا مَن لَم یُحَاسِب نَفسَهُ فِی کُلِّ یَومٍ فَإِن عَمِلَ حَسَناً استزَادَ الله وَ أِن عَمِلَ سَیِّئَاً استَغفِر اللهَ تَعَالَی مِنهُ وَ تَابَ إِلَیهِ.
7- مراقبت، و این مطلب عمده است. قَالَ اللهُ تَعَالَی: «وَ کَانَ اللهُ عَلَی کُلِّ شَیءٍ رَقِیباً»(سوره ی احزاب،آیه ی 53). وَ قَالَ النَّبِیُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم لِبَعضِ أصحَابَهُ: اُعبُدُ اللهَ کَأنَّکَ تَرَاهُ، فَإن لَم تَکُن تَرَاهُ فَهُوَ یَرَاک.
8- الاَدَبُ مَعَ اللهِ تَعَالَی فِی کُلِّ حَالٍ.
در باب چهل و نهم کتاب ارشاد القلوب دیلمی آمده است که : روی أنّ النّبی صلّی الله علیه و آله و سلّم خرج إلی غنم له و راعیها عریان یفلی ثیابه فلمّا رآه مقبلاً لبسها. فقال النّبی صلّی الله علیه و آله و سلّم: امض فلا حاجه لنا فی رعایتک. فقال: و لِمَ ذلک؟ فقال: إنّا اهل بیت لا نستخدم من لا یتأدّب مع الله و لا یستحیی منه فی خلوته.
9- العزله. سلامت در عزلت است. با خلق باش و نباش.
هرگز میان حاضر و غائب شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است (سعدی)
10- التّهجّد؛ «وَ مِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّد بِهِ نَافِلَهً لَکَ عَسَی أن یَبعَثَکَ مَقَاماً مَحمُوداً. وَ قَل رَبِّ أدخِلنِی مُدخَلَ صِدقٍ وَ أخرِجنِی مُخرَجَ صِدقٍ وَ اجعَل لِی مِن لَدُنکَ سُلطَاناً نَصِیراً». (سوره ی اسراء،آیه ی 80 و81)
11- التّفکّر؛ قَالَ اللهُ تَعَالَی: «اَلَّذِینَ یَذکُرُونَ اللهَ قِیَاماً وَ قُعُوداً وَ عَلَی جُنُوبِهِم وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلقِ السَّمَوَاتِ وَ الأرضِ رَبَّنَا مَا خَلَقتَ هَذَا بَاطِلاً سُبحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّار».»(سوره ی آل عمران،آیه ی 192)
12- ذکر الله تعالی فِی کُلِّ حَالٍ قَلباً وَ لِسَاناً. قَولُهُ سُبحَانَهُ: «وَاذکُر رَبَّکَ فِی نَفسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَهً وَ دُونَ الجَهرِ مِنَ القَولِ بِالغُدُوِّ وَ الآصَالِ وَ لاَ تَکُن مِنَ الغَافِلِین. إنَّ الَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لاَ یَستَکبِرُونَ عَن عِبَادَتِهِ وَ یُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ یَسجُدُون»»(سوره ی اعراف،آیه ی 206و207)
13- ریاضت در طریق علم و عمل بر نهجی که در شریعت محمّدیّه صلّی الله علیه و آله و سلّم مقرّر است و بس، که علم و عمل برای طیران به اوج کمال و عروج به معارج به منزلت دو بال اند.
14- اقتصاد یعنی میانه روی در مطلق امور حتّی در عبادت.
15- مطلب در دو کلمه است: تعظیم امر خالق، و شفقت با خلق.
فرزانه آن که خواهد تعظیم امر خالق
دیگر که باز دارد از خلق شرّ و شورش
گفتار بسیار است ولی دو صد گفته چون نیم کردار نیست. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
وَالسَّلاَمُ عَلَی مَنِ التَّبَعَ الهُدَی
قم- حسن حسن زاده ی آملی
21/3/1349 ه.ش
(کتاب شریف نامه ها برنامه ها / ابوالفضائل حضرت علاّمه حسن زاده ی آملی حفظه الله/ ص 15 تا 23)